آزادی
بیان .
امری
اساسی برای حقوق تمامی افراد جامعه ، امری
که با وجودش نظرات تمامی جامعه بیان و
اعتراض به مشکلات آزاد میباشد .
بهتر
از قبل از همه چیز توضیحی کوچک در مورد
آزادی بیان بدهیم و به معنای آن بپردازیم
.آزادی
بیان را میشود اینطور توضیح داد ، یک
رکن اساسی که تمامی افراد جامعه باید
بتوانند آزادانه اعتراض و
خواسته هایشان
را بدون وجود هیچ گونه ترس بیان کنند
به شکلی که به حقوق فردی
یا نهادی ضرری
نزند ، یا به شکلی دیگر هر
فرد آزاد است تا به وسیله ی قلم یا
شفاهاً هر گونه نظری در هر مورد و به هر
شکل بیان کند .و
یا نمایش
دادن و هر گونه ابراز اندیشه و در
اختیار داشتن ابزارهای آن است و
بدین ترتیب آزادی پس از بیان هم
به منزلهی زیستن، وجود داشتن و
در اختیار داشتن امکان ادامهی
انتشار این اندیشهها خواهد بود
.آزادی
بیان نیز میتواند به
سیاستهای جامعه
و پایداری دولت کمک کند به
شکلی که مردم خواسته هایشان را بیان
میکنند و دولت نیز جوابی به آنها میدهد
و میتوان گفت مردم
نیز در روند اداره ی دولت نیز نقش دارند
البته این رویداد را میتوان فقط در کشور
های دمکرات و آزاد دید ، کشور های دیکتاتوری
همانند کره شمالی یا ایران هرگز نمیتوان
شاهد آن بود که مردم بتوانند
آزادانه به دولت خواسته هایشان را بیان
کنند زیرا به
سریعاً
مردم را سرکوب میکنند ،
به شکلی که این دولت ها با
توجه به منافع خود از این
رکن اساسی سو استفاده ی لازم را میکنند
اما اگر ببینند ضرری به آنها میرسد یا
طبق خواسته ی آنها پیش نرود
در نهایت صدای مخالفان
را خفه
می
کنند
.در
کشور ایران این معیار اساسی نقض میشود
و این موجب نابودی سایر موازین حقوق بشر
میشود .
در
حقیقت نقض آزادی بیان به معنای بی احترامی
به شخصیت انسانها میباشد و میتواند
رشد و تکامل یک فرد را از نا توان ماندن
در ارتباط آزاد با دیگران و جامعه را به
وجود آورد .اما
باید توجه داشت که آزادی بیان نیز حد و
مرز دارد این حد و مرز را تمامی جوامع بشری
تایین میکنند به این دلیل که اعمال
بیان همواره عملاً در رقابت با ارزشهای
دیگر قرار میگیرد .بند
نوزدهم قانون
جهانی حقوق بشر
به آزادی بیان اشاره میکند:
«آزادی
بیان:
هرکسی
حق دارد بدون ترس و واهمه باورهای خود را
به هر روشی که میپسندند بیان کند.»آزادی
بیان در بند ۱۹ قانون
جهانی حقوق بشر،
مقاله ۱۰ کنگره حقوق بشر اروپا، ماده ۱۴
کنگر حقوق بشر آمریکا و ماده ۹ بخش آفریقایی
حقوق بشر ذکر شدهاست.آزادی
بیان در طول تاریخ در برخی مدارک مانند
فرمان
کبیر
(۱۲۱۵)
ذکر
شدهاست.
و
در همچنین در «اعلامیه
حقوق انسان»
(۱۷۸۹)
در
انقلاب
فرانسه
دارای اهمیت بودهاست.در
ایران با وجود فرهنگ سازی های غلط در جامعه
و شست وشوی مغزی دولت فرهنگ و مفهوم تحمل
عقیده ی مخالف از بین رفته است و این
یکی از بزرگترین مشکلات جامعه است .
به
طور مثال شما اگر در شهرتان به چند فرد
مذهبی دین اسلام را قبول نکنید و آن را
تکذیب کنید سریعاً با برخورد آنها مردم
مسلمان رو به رو خواهید شد و نشان دهنده
ی این است که افراد جامعه ی امروزی دقیقاً
طبق خواسته ی دولت ایران افکاری بسته و
تحمل عقیده ی مخالفان خود را ندارند .با
وجود تمامی این تعریفها حال وقت این است
که به موضوع بیتفاوتی مردم در ایران
توجه کنیم .
بیتفاوتی
اجتماعی را فقدان حساسیت اجتماعی و عدم
درگیری در موضوعها و مسائل اجتماعی می
دانند.
در
متون جامعه شناسی از رفتار بی تفاوتی
(Apathy)
به
عنوان پدیده ای آسیب شناختی یاد می شود
که مانعی مهم در برابر مشارکت سیاسی و
اجتماعی و نیز از پیامدهای شهرنشینی در
دوران مدرن به شمار میرود .
صاحب
نظران تعریف های گوناگونی را در مورد بی
تفاوتی ارائه
داده اند که در این میان ، تعریف مشترک
«هارولد
کاپلان»
و
«بنیامین
سادوک»
از
بی تفاوتی، تعریفی جامع، کارآمد و خلاصه
است .این
۲ جامعه شناس ، بی تفاوتی را رفتاری می
دانند که در وضعیتی از نبود یا بی اعتنایی
به احساس درونی و عاطفه انسانی ، بی علاقگی
و سطح اندک درگیری هیجانی نسبت به گرفتاری
و نیاز به همراهی دیگران در محیط پیرامونی
بروز می کند و می تواند با نشانه هایی از
افسردگی یا روان گسیختگی اشتراک هایی
داشته باشد.با
توجه به این خیلی از نشریات مینویسند
مردم ایران بیتفاوت هستند ،
در حقیقت هیچ انسانی بر حوادث اطرافش
بیتفاوت نمیتواند باشد و به شکلی
عکسالعمل نشان میدهد اما در جامعه ی
ایران مردم ایران را میتوان به 2
دسته
تقسیم کرد :
مردم
دست پرورده و
طرفداران
دولت و مردم ضد دولت .یکی
از دلایلی که کسی نسبت به عقایدش سکوت
میکند بر میگردد به همان شست و شوی
مغزی دولت که به هر رفتارهای
ناهنجار دولت را درست و
حق را به دولت میدهد .
دسته
ی دیگر نیز مردمی هستند که چشم و گوش باز
دارند و روشن اندیشند اما با روند زمانی
و حاکمیت دولت سرکوبگر به مرور زمان به
سکوت و تماشاگران پیوسته میشوند و این
از دست خودشان خارج است ، به شکلی که دولت
با سرکوب کردن ،
شکنجه کردن و حتی اعدام کردن ترسی در دل
مردم به وجود میآورد و اجازه ی مشارکت
، اعتراض و بیان عقیده را به هیچ یک از
مردم نمیدهد
و خواهان آن است که مردم دخالتی در امو
کشور نداشته باشند این با
وجود آن میباشد که خود دولت جمهوری
اسلامی تمامی 30
قانون
حقوق بشر را امضا کرده است و میگوید من
بر تمامی این قوانین پایبندم
.از
دیگر دلایلی که میتوان اشاره کرد سقوط
اخلاقی جامعه است که بر میگردد به بسته
کردن مطبوعات آزاد و آزادی بیان در جامعه
این موجب میشود تا مردم جامعه مردمی نا
آگاه و به معنای دیگر از بین بردن زمینهای
برای روشن فکری .
به
شکلی که مردم جامعه و بهخصوص جوانان
جامعه را به سوی تفریح و شادی های کاذب می
کشانند .
این
را در نظر بگیرید یک جوان جامعه نیاز به
تفریح و تخلیه ی انرژی دارد وقتی میبیند
دولت مشکلات فراوان دارد مسلماً شروع به
اعراض برایش خستهکننده و از طرفی ترس
بزرگی در دلش از عکسالعمل دولت است دولت
با سرکوب کردن جامعه ی جوان از آگاه سازی
جوانان جلو گیری میکند دقیقاً همان
خواسته ی اصلی و کلیدی دولت جمهوری اسلامی
زیرا آگاه شدن جامعه ی جوان موجب اعتراض
آنها به دولت و شروع زمینهای برای
آزادی بیان و مطرح کردن عقیده هایشان
میگردد اما اگر این روند پیش نرود و مردم
جامعه بهخصوص قشر جوان بسوی خواستههای
گذرا و خاموش شدن بروند نتیجه ی آن بیتفاوتی
به وقایع و نا توان ماندن در مطرح کردن
خواسته هایشان میشود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر